اخبار

«دیپلماسی زلزله»؛ کلید بازگشت دمشق به جهان عرب

پس از وقوع زلزله ۷.۸ ریشتری در ترکیه- سوریه و مرگ هزاران انسان بیگناه در این جغرافیا، ضرب آهنگ تماس‌های دیپلماتیک برای عادی‌سازی روابط با دولت قانونی سوریه افزایش یافته است.

طی یک ماه اخیر علاوه بر وزرای خارجه امارات، اردن و مصر، روسای مجالس کشورهای عربی همچون عراق، عمان، امارات، فلسطین، لیبی، مصر و لبنان نیز راهی دمشق شدند تا ضمن دیدار با «بشار اسد»، رئیس جمهور سوریه، مقدمات بازگشت «مهد ملی‌گرایی عربی» به جهان عرب را فراهم آورند.

در همین راستا، رئیس جمهور سوریه نیز پس از سال‌ها راهی مسقط، پایتخت سلطان نشین عمان شد تا ضمن مذاکره با «هیثم بن طارق» سلطان عمان، درباره توسعه روابط دوجانبه، امکان عادی‌سازی روابط با سایر دولت‌های خلیج فارس همچون پادشاهی سعودی و قطر را نیز بررسی کند.

 

واکاوی ترافیک تماس‌های دیپلماتیک میان دمشق و سایر پایتخت‌های عربی، نویدبخش احیای جایگاه سوریه در منطقه غرب آسیا است.

 

تثبیت حاکمیت سیاسی؛ کلید بازگشت به جهان عرب

«دیپلماسی زلزله» نامی است که این روزها در خصوص ابتکار سیاسی بشار اسد در بازسازی روابط با دولت‌های عربی غرب آسیا در رسانه‌های منطقه، بسیار استفاده می‌شود. پس از تشدید انتقادات از دولت «جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا، به دلیل تداوم تحریم‌های سزار علیه سوریه آن هم در هنگامه زلزله و فاجعه انسانی، وزارت خزانه داری آمریکا مجوز عمومی «سوریه 23» را صادر کرد که براساس آن برخی تحریم‌های دمشق در حوزه معاملات اقتصادی و تجاری به مدت 6 ماه (180 روز) برداشته می‌شود.

اعلام این خبر سبب شد تا دولت‌های عربی از این فرصت طلائی استفاده کرده و خواستار عادی‌سازی روابط با دولت سوریه شوند. برخی کارشناسان معتقدند که پس از تثبیت حاکمیت سیاسی دمشق بر بیشتر مناطق این جغرافیای سیاسی، حال دولت‌های عربی با هدف «حضور در روند بازسازی و بازارهای سوریه»، «امکان صادرات انرژی به اروپا» و «مهار نفوذ ایران و ترکیه» بار دیگر تماس‌های دیپلماتیک با دولت اسد را از سر گرفته و خواهان بازگشت این کشور به اتحادیه عرب هستند. البته همچنان کشورهایی همچون پادشاهی سعودی، قطر و مراکش به دلیل ملاحظات سیاسی (مخالفت‌های کاخ سفید) و حفظ وجه در میان افکار عمومی برخی جمعیت‌های عربی سیاست الحاق با تاخیر به روند عادی‌سازی روابط با دمشق را انتخاب کردند.

یکی از نگرانی‌های دولت‌های عربی، کم‌رنگ شدن ایدئولوژی سیاسی «ملی‌گرایی» در میان دولتمردان سوری و بسط نفوذ دولت‌های غیر عرب منطقه در این جفرافیا است. این تهدید سبب شده است تا برخی پایتخت‌های عربی خواستار کاهش تنش‌ها با نظام قانونی اسد و ازسرگیری روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با این کشور شوند. شاید سفر روسای مجالس و وزرای خارجه اکثر کشورهای عربی با میانجی‌گری عراق، مصر، امارات و عمان سرآغاز فصلی جدید از «موازنه سیاسی» در میدان دمشق و بازگشت ثبات به حوزه شامات باشد.

«ساعت صفر» احیای روابط با سعودی و قطر؟!

با آنکه رسانه‌های وابسته به ریاض- دوحه همچنان خط مشی انتقادی را علیه دولت قانونی سوریه دنبال می‌کنند اما برخی تماس‌های اقتصادی و تغییر مواضع سیاسی نشان از سیاستی متفاوت دارد. به عنوان مثال پس از میانجی‌گری‌های «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه، عربستان سعودی مواضع تند پیشین خود در قبال دمشق را اصلاح و از راه‌حل سیاسی که بشار اسد نیز جزئی از آن است، حمایت کرد.

در تاریخ 27 سپتامبر 2020، با بازگشایی گذرگاه مرزی «نصیب»، عربستان اجازه عبور کامیون های باری سوری به مقصد امان را داد.‌ همچنین در اواسط دسامبر 2020 پروازی از ریاض به مقصد فرودگاه بین المللی دمشق صورت گرفت. انجام این پرواز آن هم توسط یک شرکت خصوصی سوری که تحت تحریم های ایالات متحده آمریکا قرار داشت، دارای پیام ویژه‌ای برای منطقه بود.

در سوی دیگر با عادی‌سازی روابط میان حماس- دمشق و آغاز گفت‌وگوهای نظامی- امنیتی میان مقامات سوریه و ترکیه در مسکو، گمانه‌زنی‌ها در خصوص پیوستن دوحه به این روند و احتمال تعدیل مواضع سنتی قطر در قبال «دشمن قدیمی» افزایش یافته است.

شاید سفر سیاست‌مداری عملگرا همچون بشار اسد به مسقط در همین راستا باشد. وی ضمن آگاهی از جایگاه عمان به عنوان «اتاق مذاکره» در منطقه غرب آسیا به دنبال استفاده از این ظرفیت برای کاهش تنش‌ها با ریاض- دوحه است. با فرسایشی شدن روند بحران اوکراین و تداوم تحریم‌های روسیه در بخش انرژی، کشورهای عرب منطقه این فرصت تاریخی را درک کرده و به دنبال تامین گاز قاره اروپا هستند. طی سال جاری کشورهایی همچون عمان، قطر و رژیم صهیونیستی با شرکت‌های بزرگ انرژی قراردادهای متعددی برای افزایش میزان تولید و صادرات آن به قاره سبز امضاء نمودند. به نظر می‌رسد دولت‌های منطقه به دنبال آن هستند تا علاوه بر مسیر سنتی منتهی به کانال سوئز، از طریق بنادر سوریه در حوزه مدیترانه شرقی نیز امکان دسترسی به بازارهای اروپایی را پیدا کنند.

تمایل ائتلاف «شام جدید» به سوریه

در تاریخ غرب آسیای جدید هیچ دو کشوری به اندازه سوریه و مصر روابط پر فراز و نشیبی را تجربه نکردند. در دهه 1950 و در دوران یکه‌تازی ایدئولوژی «پان‌عربیسم»، قاهره و دمشق به سمت تشکیل کشوری واحد به نام «جمهوری متحد عربی» میل پیدا کردند تا بتوانند بعد از سال‌ها رویای پیوستن ملت‌های عربی به یکدیگر را محقق سازند، اما این ایده به دلیل «مصری گرایی» جمال عبدالناصر و مخالفت‌های افسران سوری با شکست مواجه شد.

با افول جریان «بعثیسم» و احیای امواج جدید اسلام‌گرایی در منطقه، بار دیگر دمشق و قاهره درگیر بحران‌ داخلی شدند. این موضوع سبب شد تا هنگام به ثبات رسیدن فضای سیاسی در مصر و سپس سوریه دو کشور امکان برقراری روابط دوجانبه مبتنی بر منافع مشترک را از دست بدهند.

 

حال پس از گذشت بیش از 10 سال، «سامح شکری»، وزیر خارجه مصر برای دیدار با بشار اسد و تسلیم نامه «عبدالفتاح السیسی»، رئیس جمهور مصر به همتای سوری اش راهی دمشق شد.

 

به نظر می‌رسد دولت‌های عضو ائتلاف سیاسی- اقتصادی شام جدید به دنبال پیوستن دمشق به این بلوک جدید منطقه هستند. اضافه شدن سوریه به این بلوک منطقه‌ای می‌تواند موجب ظهور فرصت‌هایی همچون «حضور در پروژه‌های بازسازی»، «توسعه مسیرهای انتقال انرژی» و «ایجاد موازنه در برابر بلوک‌های رقیب» برای عراق-اردن-مصر شود. پیوستن سوریه به این بلوک منطقه‌ای، زمینه را برای آغاز گفتگو با بیروت با هدف تکمیل این زنجیره ژئوپلیتیکی از منطقه خلیج فارس تا حوزه مدیترانه شرقی فراهم خواهد شد.

در این میان یکی از متغیرهای تاثیرگذار در دور شدن یا نزدیک شدن سوریه به بلوک‌ها یا ائتلاف‌های منطقه‌ای، «قدرت‌های فرامنطقه‌ای» همچون روسیه یا فرانسه هستند. در دستگاه تحلیل روسی هرگونه شکل‌گیری کریدور انرژی به سمت بازارهای اروپایی علیه منافع ملی این کشور و «خط قرمز» محسوب خواهد شد. احتمالا روس‌ها اجازه شکل‌گیری مسیری خارج از نظارت کرملین را به هیچ قدرت منطقه‌ای نخواهند داد؛ مگر آنکه امتیاز قابل توجهی در ازای آن دریافت کنند.

در سوی مقابل سایر قدرت‌های اروپایی مانند فرانسه، ایتالیا یا آلمان ضمن استقبال از شکل‌گیری مسیرهای جدید از سمت تولیدکنندگان انرژی، ممکن است برای تسریع در این روند به شکل مستقیم از هیچگونه سرمایه گذاری یا کمک‌های فنی دریغ نکنند. ماه‌های آینده و نتیجه برخورد نظامی میان مسکو- کیف مشخص خواهد کرد که کدام یک از بازیگران توان دیکته کردن اراده خود در میدان نبرد و دیکته کردن خواسته‌یشان در حوزه ژئوپلیتیکی این منطقه را دارند.

نباید فراموش کرد که در سایه حضور جو بایدن در کاخ سفید، قطب‌های منطقه ای در غرب آسیا، سیاست «مدیریت تنش‌ها» را در قبال بلوک‌های رقیب و متخاصم برگزیدند. پس از عادی سازی روابط میان محور ترکیه- قطر با کشورهای محافظه‌کار سنی، حال به نظر می‌رسد زمان تجدیدنظر در قبال سیاست‌‎های «مداخله‌جویانه» در قبال بحران سوریه به پایان رسیده و اکثر دولت‌های عربی ضمن احترام به حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی این کشور به دنبال بازسازی روابط با دمشق هستند.

«دیپلماسی زلزله» این فرصت را در اختیار بشار اسد قرار داده است تا ضمن بازگشت به جامعه عربی، بسترهای لازم برای جذب سرمایه‌های خارجی و بازسازی خرابی‌های این کشور را فراهم آورد. در این میان متغیرهایی همچون نتیجه مذاکرات امنیتی بغداد، گفتگوهای ترکیه- سوریه در مسکو و روند مذاکرات سازش می‌تواند روند عادی‌سازی روابط سوریه با سایر کشورهای عربی همچون قطر و عربستان سعودی را تحت تاثیر قرار دهد.

در این روند «مثبت» شاید بزرگ‌ترین نقطه تهدیدی که در انتظار محور مقاومت است؛ تلاش کشورهایی همچون امارات یا ترکیه برای ایجاد کانال‌های ارتباط امنیتی- اقتصادی میان دمشق- تل‌آویو است. پیش آغاز بحران سوریه، آنکارا تلاش کرد تا با مدیریت مذاکرات امنیتی میان سوریه و رژیم صهیونیستی، زمینه حل و فصل اختلافات میان دو طرف و عادی‌سازی روابط میان دمشق و تل آویو را فراهم آورد که با شکست مواجه شد.

 

اکنون بیم آن می‌رود تا با فعال شدن مجدد دیپلماسی ترکی- اماراتی در منطقه شام، بار دیگر قطب‌های منطقه‌ای، دمشق را برای دور شدن از محور مقاومت تحت فشار قرار دهند. البته تجربه بیش از یک دهه جنگ داخلی در سوریه این درس را برای بشار اسد داشته است که در روزهای سخت چه دولت‌ها یا گروه‌هایی حامی واقعی دولت- ملت سوریه بوده و هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


هشت + = 11