پروفسور آلیشیا کابزودو استاد کرسی حقوق بشر و فرهنگ صلح در یادداشت اختصاصی برای مجمع جهانی صلح اسلامی به “مناسبت روز جهانی صلح “بر اهمیت آموزش صلح در جهان تاکید کرد ،زیرا مفهوم صلح رابطه تنگاتنگی با حقوق بشر، عدالت، وحدت و یکپارچگی دارد.
صلح چیست؟ مفهوم صلح مرتبط با اخلاقیات در ادبیات تحقیقاتی معاصر در خصوص صلح و آموزش صلح به طور گسترده و وسیع تعریف میشود. به طور مفهومی صلح براساس مقیاسهای گوناگون و سطوح متفاوت از شخصی گرفته تا جهانی تحت بررسی قرار میگیرد.به جای تعریف منفی صلح به عنوان فاصله زمانی بین جنگها یا شیوع خشونت فیزیکی باید آن را به روشی مثبت و تلفیقی تعریف کنیم. صلح نشانگر عدم خصومت آشکار و وجود روندها و شرایط برقراری صلح برای تضمین یک صلح پایدار و ایمن است. مضمون آن حالت رفاه و بهروزی و یک پروسه فعال و کنشور است که در آن عدالت، مساوات و احترام به حقوق بشر اساس به حداکثر رسانده میشوند و خشونت هم به صورت ساختاری و هم فیزیکی به حداقل میرسد. مفهوم صلح رابطه تنگاتنگی با حقوق بشر، عدالت، وحدت و یکپارچگی دارد. حال در مورد صلح عادلانه صحبت می کنیم.
مفهوم وسیع، نه محدود، صلح به عنوان پایه و اساس بحث در اینجا و اصولاً به عنوان ارزش برتر برای یک کار اخلاقی در نظر گرفته میشود که در کل صلح باید بر آن حاکم باشد. این مفهوم به طور جامع و فراگیر تعریف میشود. نه تنها به منزله غیاب خشونت مستقیم بلکه به عنوان حالت و پروسه فعال رفاه و امنیت در نظر گرفته میشود که در آن به حقوق بشر احترام میگذارند، از محیط زیست حفاظت میشود و نیازهای اساسی بشر به غذا، مسکن و آموزش برطرف میشوند.
هدف از آموزش صلح
اغلب از هدف و منظور از آموزش صلح برداشت غلط میشود که شایع ترین آن از این قرار است که آموزش صلح فقط آموزش درباره صلح است که در آن محتوایی مانند جنبش صلح و سران صلح، از مهاتما گاندی گرفته تا مارتین لوتر کینگ، به صورت یک دوره درس یا برنامه تحصیلی خاص ارائه میشوند. تدریس درباره صلح به طور مطلق مخصوصاً در دنیایی که با لنز خشونت به تاریخ مینگرند مفید واقع میشود. مع هذا مهم این است که ما درباره صلح آموزش بدهیم حتی سزاوارتر است به خاطر صلح، یا بهتر از آن به سمت صلح آموزش بدهیم. توافق نظر کاملی در میان متخصصین آموزش صلح و نظریه پردازان آن در سراسر دنیا وجود دارد که آموزش صلح یعنی آموزش درباره صلح و آموزش به خاطر صلح. آموزش به خاطر صلح از لحاظ تمام مقاصدش برای شناخت خشونت با تمام تظاهرات متعددی که دارد، مقابله با آن، مقاومت در برابر آن و دگرگون ساختن آن آشکار و هویداست.تمام جوامع اعضای خود را به سمت اهداف اجتماعی آموزش میدهند. آموزش صلح خواستار متحول ساختن جامعه از طریق تغییر دادن اهدافی ست که آموزش، مخصوصاً تحت سیاست ملی، خواستار آنهاست. هدف اجتماعی دستیابی به فرهنگ صلح هدفی ست که ترک خشونت با انواع و اشکال متعددش، غیرقانونی دانستن آن، کاهش و بالاخره حذف آن را ایجاب میکند.
ارزشها و مهارت های اصلی برای ارتقاء آموزش صلح
دیدگاه صلح رابطه نزدیکی با تدریس (آموزش) درباره صلح و تدریس در صلح دارد. ارزش های انسانی مجموعهای درونی شده از اعتقادات یا اصول رفتاری هستند که افراد یا گروهها به آنها عقیده دارند، ارزشهای حاصل انتخاب میشوند چون تصور میشود به طور جهانی مقبول و مطلوب بوده و مبتنی بر چیزی هستند که به بهترین وجه با عنوان «بشر دوستی بینالمللی» توصیف میشود و در منشورهایی مانند بیانیه جهانی حقوق بشر، حقوق کودکان، حقوق زنان و غیره جا گرفته اند که در وب سایت پروژه بازفراوری شده اند.بر طبق این ارزش ها نگرش هایی پدید میآیند که در فرایند یادگیری پرورش مییابند و به تنهایی اکیداً بر فرایند، کیفیت و پیامدهای یادگیری و ارزیابی تأثیر میگذارند. در همگانی با فلسفه کلی آموزش صلح توقع نداریم که ارزش هایی فهرست شده به طور جزمی ارائه شوند بلکه باید فراگیران را تشویق کرد تا بافت و مضامین ارزش های شخصی خود را به همراه بافت و مضامین ارزش های دیگران بررسی کنند تا به بهترین مجموعه ارزش ها که فضای صلح آمیزی را پدید میآورند برسند.علاوه بر این، نگرش هایی که ما آرزو داریم شکل بگیرند با سطح فردی شروع و بعد با ژرف اندیشی در سطح گروهی و ملی و نهایتاً در مقیاس جهانی ادامه پیدا میکنند. دو مؤلفه حیاتی در این فرایند اکتساب، نقش خدمات اجتماعی و میل و اشتیاق برای اقدام به عمل هستند.در غرب وقتی به صلح میاندیشیم آن را یک ارزش ویژه حیاتی و بایسته تصور میکنیم که فینفسه و به خودی خود یک ارزش است. به عقیده ما وجود صلح برای تضمین حیات عادی جامعه یعنی زندگی بدون خشونت وزورگویی همراه با آزادی و ثبات کفایت میکند و ما فقط صفات مثبت را به صلح اطلاق میکنیم.اما وجود صلح به خودی خود منجر به محقق شدن تمام این صفات مثبت که به آن اطلاق کردهایم نمیشود. بدون شک حتی اگر صلح هم ناعادلانه باشد میتوند مردم را سرکوب و آنها را از آزادی و آینده محروم سازد. صلح پایان روند نیست بلکه تازه شروع آن است. صلح فقط یک پیش نیاز است و برای زندگی بهتر، ایمن تر و باثبات تر یک شرط لازم اما ناکافی است.افراد ثروتمند، قدرتمند، پیشرفته و موفق به منظور محقق ساختن منافع شخصی خود و رسیدن به نتایج و دستاوردهای آن جویای صلح هستند. در عین حال فقرا، ضعفا، در حال پیشرفتها و ناموفقها اگر این صلح باقی بماند کاستی ها و نقایص خود را حفظ کند و سعادت، امنیت و ثبات را برای آن ها به ارمغان نیاورد نمیتوانند از این صلح برخوردار و بهرمند شوند.از نظر غرب صلح یک ارزش کمی است یعنی صلح بیشتر، بهتر اما از نظر شرق و یا از نظر کشورهای در حال توسعه صلح یک ارزش کیفی است که بر اساس عدالت سنجیده میشود. واقعاً لازم است که غرب بداند کشورهای در حال توسعه فقط صلح را نمی خواهند بلکه خواهان صلح عادلانه هستند. هر صلحی که به ظاهر این کشورها را کند یا بدون توسعه کند، دستیابی به دورنما را دشوار یا تردید آمیز کند از نظر آنها یک ارزش مطلوب نیست چون یک چنین صلح ناقصی از نظر آنها ادامه سیاست کهنه است (یعنی استعماری، تاراج و چپاول، استثمار، تصرف، سرکوبی) که اسباب آن عوض شده است. البته برقراری صلح عادلانه یک سؤال بشریت است که تا به حال در طول 90 -70 قرن هنوز پاسخی نگرفته است. سیاستگذاری های بزرگ همیشه به نفع قوی ترها بوده اند: در سطح بین المللی به نفع توسعه یافته ترین کشورها و در سطح کشوری به نفع ثروتمند ترین گروهها از این جهت این باور که دستیابی فوری به صلح برای هر کس و صلح عادلانه برای همه امکان پذیر است به منزله آرمانشهر میباشد بااین حال کار مهمی که ما باید انجام دهیم تلاش و پایداری برای برقراری روابط عادلانه تر و متحدانه تر در میان کشورها و در میان گروههای اجتماعی داخل کشورها است. اگر کشورها و ملت بتوانند بفهمند که دنیای ما چقدر شکننده و آسیب پذیر است و چقدر سریع دستخوش نابسامانی و هرج و مرج میشود آنگاه بشریت میتواند به سمت «صلح ابدی کانت» پیش برود که بر اساس آن روش های صلح آمیز برای حل و فصل درگیری ها طلب میشوند و اهداف مشترک، ارزش های مشترک و منافع مشترک در صدر منافع فردی شرکتی، گروهی، خصوصی و خودخواهانه قرار میگیرند.
نویسنده: