چند روزی از اعلام شهادت شهید سلیمانی گذشته بود. در دفتر ایشان مشغول صحبت بودیم. آن وقت مدیر کل بینالملل مجلس بود و در یک کمیته پارلمانی راهنمای ما بود. دیدم حواسش نیست. پرسیدم دکتر اینجا نیستی، گفت: از فکر حاج قاسم بیرون نمیآیم. من هم صحبت معمول را قطع کرده، خاطرهای از حاجی در عراق تعریف کردم. خاطره غم انگیز نبود، اما دیدم چشمهایش پر از اشک شد. گفتم دکتر جان! آنها که به مزد خود رسیدند و جایشان خوب است، غصه ندارند. گفت غصه او را نمیخورم، غصه خودم را میخورم که سرانجام ما چه میشود؟ و آیا جای این مردان بزرگ پر میشود؟
آری رفیق تجربه و سنت الهی نشان داده است که جای آنها با مردانی نه با آنها بلکه مثل خودشان پر میشود.
اکنون که دو روز از شهادت دکتر حسین امیرعبداللهیان میگذرد، مدام جمله او که گفت: «سرانجام ما چه خواهد شد؟» در گوشم به تکرار نجوا میکند که پاسخ این سؤال خود را چگونه یافته بود؟
دکتر حسین امیرعبداللهیان نیز همانند یار دیرین خود حاج قاسم، شهد شهادت را در سنگر خدمت به امت اسلامی و مردم شریف ایران اسلامی سر کشید و سرخوش از رهایی از دغدغهای که داشت، به دیدار شهدا پیوست و جایگاه بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ را خدایش برایش برگزید.
شهادت، همانند تمامی مجاهدان راه حق، مزد و پاداش او بود و ما ماندیم و جای خالی او و بزرگانی که از دست دادیم. بی تردید جای آنها خالی نخواهد ماند، اما ملت ایران و جهان اسلام و ملتهای مظلوم منطقه، به خصوص ملت مظلوم فلسطین، از خدمات و تلاشهای بیشائبه و خستگی ناپذیر یک دیپلمات باورمند و انقلابی محروم شدند. اگرچه او مزد مجاهدت در جبهه حق و عدالت را به بالاترین درجه که شهادت در راه خدمت به امت اسلامی بود، دریافت کرد، اما ما باید برای تربیت شخصیتهای همچون او، باید او را و باور هایش را بازشناسیم و راهش را تداوم بخشیم. شهید حسین امیر عبداللهیان، شخصیتی آرام داشت. در سختترین شرایط، به خصوص وقتی که میخواست تصمیم مهمی بگیرد، اولین کاری که انجام میداد، حفظ آرامش و دور کردن ذهن خود از تشویش و آشفتگی بود، تا بتواند در سایه آرامش درونی، بهترین تصمیم را بگیرد و همین طمأنینه و وقار، او را در سختترین شرایط، آرام و استوار نگه میداشت..
سعی میکرد در تصمیمات خود، تمام جوانب هر موضوعی را به طور کامل مورد بررسی قرار دهد تا تصمیم او کمترین تبعات را داشته باشد، و این آرامش را از لبخند دائمی که بر چهره داشت، میشد فهمید و دید.
هیچ گاه در برخورد با دیگران، از دایره اخلاق خارج نمیشد. شخصیتی مورد اعتماد برای اطرافیان و همکاران خود داشت که باعث میشد به راحتی کارکنان زیر مجموعه مدیریتش با او ارتباط بگیرند.
فردی عمیق بود، این را میشد از نگاه نافذ و چهره او در هنگام فکر کردن فهمید. به جهت مسئولیتی که داشت، نهایت تلاش خود را میکرد تا به دور از هرگونه هیجان و شتاب زدگی تصمیم بگیرد و عمل نماید و در چنین شرایطی، اخلاص به خدمت خالصانه به کمک او میآمد و مصمم و با اقتدار در مجامع بینالمللی ظاهر میشد. به جهت سالها حضور در وزارت امور خارجه، بر فضای بینالمللی احاطه کامل داشت و با خردمندی، درایت و هوش سرشاری که داشت، لحظهای از پیشبرد اهداف نظام اسلامی در عرصههای بینالمللی غفلت نمیکرد. دیپلماتی به تمام معنا مقتدر و انقلابی بود که تمام تواناییهای خود را که به ایجاز اشارهای به آن شد، در راه خدمت به نظام اسلامی و مردم انقلابی به کار میبست. شهید امیرعبداللهیان یک ولایتمدار و دین باور صادق بود که در هر شرایطی، منویات رهبر انقلاب را آویزه گوش خود ساخته بود و شهادت مزد او برای سالها تلاش و کوشش در مسیر اطاعت از ولی امر مسلمین بود که دریافت کرد و به جایگاه شهدای والامقام انقلاب اسلامی نایل آمد و در جایگاه بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ آرام گرفت و حیات جاودان یافت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
برای دوست دیپلماتم
08
خرداد
داود عامری