صحنه منطقه ناگهان پس از آنکه نگاه جهانیان مدتها به جنگ ویرانگر غزه معطوف شده بود، تغییر کرد و توجهات به پاسخ بیسابقه ایران به رژیم صهیونیستی معطوف شد. جمهوری اسلامی ایران با حملات دقیق و متمرکز در روز نخست پاسخ، عمق تلآویو و مراکز حساس و راهبردی آنجا را هدف قرار داد و سپس مستقیم به اهدافی در شهر حیفا حمله کرد.
پاسخ ایران پیام روشنی ارسال کرد، مبنی بر اینکه مرحله صبر راهبردی ایران پایان یافته، معادلات و قواعد درگیری تغییر کرده و زمان انتقام و تلافی خون فرماندهان نظامی و رهبران سیاسی و تجاوزات آشکار رژیم صهیونیستی علیه امنیت و حاکمیت ایران فرا رسیده است. این صحنه جدید، غرب آسیا را در آستانه فوران آتشفشان قرار داده است.
سالها ایران در مدیریت مناقشه با رژیم صهیونیستی، راهبرد افزایش تنش، بدون انفجار بزرگ، را در پیش گرفته بود
پاسخ کوبنده ایران در اعماق سرزمینهای اشغالی سکوت را شکست و غرب آسیا را به وضعیتی بیبازگشت فرو برد. این پیام را به همه طرفهای ذیربط فرستاد که دروازههای جهنم اکنون باز شدهاند و آنچه اتفاق افتاده، ورود به مرحله جدیدی است که در آن دیگر هیچ خط قرمزی با رژیم صهیونیستی وجود ندارد.
سالهاست ایران در مدیریت مناقشه با رژیم صهیونیستی، راهبرد افزایش تنش، بدون انفجار بزرگ، را در پیش گرفته و این رویکرد، با وجود همه وقایع رخ داده، همچنان پابرجا بود. ایران در این مدت شاهد ترورهای دانشمندان و فرماندهان نظامی تا حملات تجاوزکارانه ای بود که علاوه بر تأسیسات نظامی و امنیتی، رهبران سیاسی و نظامی، ازجمله فرماندهان ارتش، دانشمندان هستهای و مقامهای مسئول در صنعت هستهای ایران را هدف قرار داد.
مجموع این عوامل تهران را بر آن داشته است تا قوانین تعامل را برای بازگرداندن تعادل قدرت و بازدارندگی بازنویسی کند. آنچه در روزهای اخیر در پاسخ موشکی ایران به اهدافی در عمق سرزمینهای اشغالی رخ داد، صرفاً اقدامی انتقامجویانه نبود، بلکه اعلام ضمنی تغییر آشکار در راهبرد، یعنی حرکت از بازدارندگی به حمله بود. ایران با پاسخ موشکی مستقیم خود، ثابت کرده هزینه به خطر انداختن امنیت ملیاش بسیار بالا رفته و قادر است رژیم صهیونیستی را در حیاط خلوت خودش هدف قرار دهد.
حملات موشکی ایران که عمق راهبردی رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد، اهداف متعددی داشت. این حملات تصادفی نبودند، بلکه از نظر زمانبندی و اهداف، با دقت برنامهریزی شده بودند.
نخست: ایران در حال اثبات واکنش و بازدارندگی برابر خود است و حملات مداوم علیه خاک ایران با پاسخ فوری و مستقیم در اعماق تلآویو، حومه و مراکز راهبردی آن مواجه خواهد شد.
دوم: سیاست آمریکا مبنی بر حمایت از حملات، هماهنگی با رژیم صهیونیستی و استفاده از پایگاههای آمریکایی برای حمله به اهدافی در ایران میتواند کل منطقه را منفجر و در را به روی احتمال جنگ منطقهای فراگیر باز کند.
سوم: سیاست مطیع کردن ایران با توسل به زور برای وادار کردن آن به دادن امتیاز در مذاکراتی که چشمانداز صهیونیستی-آمریکایی را محقق کند، درباره ایران جواب نخواهد داد.
چهارم: ایران به همه متحدانش در منطقه پیام میدهد زمان صبر راهبردی پایان یافته و تهران اکنون آماده رهبری تقابلی آشکار است که ایران را از تجاوز رژیم صهیونیستی محافظت خواهد کرد.
در سوی دیگر ماجرا، اصرار صهیونیستی-آمریکایی بر شکستن جبهه ایران و مهار آن یا تغییر نظام، همانطور که در عراق اتفاق افتاد وجود دارد؛ به یک دلیل مهم و آن، اینکه حضور ایران یکی از جبهههایی است که مانع گسترش نفوذ و هژمونی غرب در منطقه و شکست آنچه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی «خاورمیانه جدید» مینامد، میشود.
این تمایل پس از بمباران شهر حیفا بهوسیله ایران از سوی اورن حزان، عضو کنست (مجلس رژیم صهیونیستی) در کانال ۱۵ تلویزیون این رژیم پاسخ داده شد که گفت: آیا انتظار دارید ابرقدرتی مانند ایران در مدت دو روز تسلیم شود؟ چنین فکر نمیکنم. آنها تواناییهای نظامی خود را در ۴۰ سال اخیر توسعه دادهاند. منتظر بودیم حماس تسلیم شود و پرچم سفید را بالا ببرد، اما پس از بیش از 1.5 سال جنگ، این کار را نکرده است.
صحنهای که رژیم صهیونیستی ایجاد کرده، آن را در معرض آزمونی واقعی قرار میدهد. دههها از زمانی که این رژیم مورد حملات موشکی مستقیم از کشوری به بزرگی ایران قرار گرفته بود، نمیگذرد. واضح است ایران در حال گسترش دامنه نبرد در منطقه تا نقطه تحمیل معادلات جدید است. گفتمان آمریکایی پیرامون این حمله، آشکارا بر کاهش قابلیتهای راهبردی ایران متمرکز بود، در حالی که تلاش میکرد واکنش ایران را به منطقهای خاص محدود و از افزایش گسترده تنش منطقهای که جهان از آن میترسد، جلوگیری کند.
حقیقتی که جهان باید درک کند، اینکه حمله به ایران صرفاً صهیونیستی نیست، بلکه حملهای بینالمللی به رهبری دولت ترامپ است، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل حملات موشکی گسترده ایران که در تاریخ این درگیری بیسابقه بود و جبهه داخلی این رژیم را هدف قرار داد، از آمریکا درخواست کمک کرد.
در این زمینه یک سؤال مهم مطرح میشود، آیا پس از افزایش تنش، راه نجاتی وجود دارد؟
حقیقتی که جهان باید درک کند، اینکه حمله به ایران صرفاً صهیونیستی نیست، بلکه حملهای بینالمللی به رهبری دولت ترامپ است
آخرین واکنش ایران نشان میدهد منطقه وارد مقطعی خطرناک و جدید شده است، مرحلهای که با حملات موشکی مستقیم ایران مشخص میشود. در منطقهای که همچنان در حال جوشیدن است، جنگ به احتمالی اجتنابناپذیر تبدیل شده است و فقط ابزار چانهزنی نیست.
نخستین نکته ثابت در سناریوی جدید اینکه ایران در حالت ضعف به میز مذاکره باز نخواهد گشت و کاملاً برعکس، امکان دارد با هدف قرار دادن پایگاههای آمریکا در کشورهای همسایه، دامنه نبرد را در منطقه گسترش دهد و حتی تنگه هرمز و تنگه باب المندب را ببندد که به طور بالقوه به بحرانی جهانی در بازارهای نفت و انرژی منجر میشود تا معادلاتی را غیر از معادلات نظامی تحمیل کند.
دومین نکته ثابت اینکه ایران به دنبال جنگ فراگیر نیست، اما متوجه شده است سکوت و پاسخ ندادن به ترورها و حملات هدفمند دیگر قابل قبول نیست. این به منزله نقض تمام خطوط و قوانین درگیری است و معادلات بازدارندگی باید برای همیشه تغییر کند.
با وجود شدت تبادل حملات میان ایران و رژیم صهیونیستی، هر آنچه تاکنون اتفاق افتاده، نشاندهنده افزایش تنش نظامی سنجیدهای است که به تقابلی بزرگ که مهارش دشوار باشد، منجر نمیشود. با وجود این، عامل تعیینکننده موضع آمریکا خواهد بود. اگر واشنگتن به تلآویو فشار بیاورد تا اوضاع را آرام کند، امکان دارد اوضاع همانند گذشته به سیاست جنگ خاموش بازگردد.
منطقه پس از واکنشهای ایران به عنوان غرب آسیایی بدون خط قرمز شناخته خواهد شد. بازدارندگی تغییر کرده است و ایران دیگر نه به صبر راهبردی متکی است و نه به دفاع از خود بسنده میکند. این صحنهای است که سیگنالهای تندتری میفرستد، زیرا هیچ تضمین واقعی در برابر انفجاری فراگیر وجود ندارد. بنابراین، همه طرفها خود را برای بدترین حالت آماده میکنند.
با وجود این، آنچه رژیم صهیونیستی و متحدانش از آن میترسند اینکه حملات متقابل به آتشی خاموشنشدنی تبدیل شود و پایانهای دشوار و دردناکی ایجاد کند که با محاسبات و ارزیابیهای سیاسی و نظامی صهیونیستها در تضاد باشد.