میتوانستیم آن را با کاربرد تبلیغاتی و یک امر مرتبط با عملیات روانی و پیام سازیهای رسانهای برآورد کنیم، اما بررسی موضوع نشان میدهد که اتفاقاً نظریه افول قدرت امریکا، در بین نظریه پردازان امریکایی بیشتر دیده میشود.
البته واضح است که انگیزه و اهداف نظریهپردازان امریکایی و غیر امریکایی در بیان این نظریه متفاوت از همدیگر است. امریکاییها و نظریه پردازان غربی بحث افول قدرت امریکا را با هدف هشدار یا مطالبه برای جلوگیری از این فرسایش مطرح میکنند و نظریه پردازان غیر غربی، با هدف توجه دادن دولتهای خود به تغییرات قدرت و توجه به فرصتها و تهدیدات این روند، مورد بررسی قرار میدهند.
یکی از مسائلی که در این قابل مطالعه حایز اهمیت است، علت شناسی این فرسایش میباشد که بحث در این موضوع را به زمان دیگری وا میگذاریم.
اما آنچه مسلم است، تأکید بر پذیرش بسیاری از امریکاییها و توجه به اظهارات ترامپ در مراسم تحلیف که اظهار داشت از امروز روند افول قدرت امریکا پایان خواهد یافت و وعده بازگرداندن امریکا به اوج را داد، نشان میدهد که قدرت امریکا در جهان روند رو فرسایش و افول داشته و دارد.
البته نظریه دیگری نیز در این ارتباط مطرح است و آن اینکه، نگاهی دقیق به عرصه قدرت در ابعاد مختلف نشان میدهد که قدرت امریکا فرسایش پیدا نمیکند، بلکه به واسطه گسترش منابع قدرت، ابزارهای ارتباطی و دانش و فناوری، آنچه در جریان است، رشد دیگر قدرتها و نزدیک شدن قدرتهای دیگر به امریکا و کاهش فاصله بعضی کشورها با قدرتهای بزرگ است. نظریه اخیر را به گونه دیگر نیز میتوان مطرح کردند و آن وقوع هر دو حالت به صورت همزمان است که به نظر میرسد، آنچه در شرف وقوع است همین حالت است.
بنابراین وقتی که صحبت از فرسایش قدرت امریکا به میان میآید، باید توجه داشت که این به معنای آن نیست که متفکران و کارگزاران امریکایی دست روی دست گذاشته و به انتظار تنزل خود در جهان هستند، بلکه این پرسش مطرح است که آیا آنها به راحتی جایگاه خود را رها خواهند کرد؟ و به فکر جلوگیری از این فرسایش و بازسازی قدرت خویش نیستند؟!
بررسی اسناد راهبردی امریکا و بررسی دیدگاههای نظریه پردازان آنها نشان میدهد که امریکاییها به صورت جدی بهفکر بازسازی و بازگشت به هژمونی جهانی و عقب زدن رقبای خود هستند و برای آن طرحها و برنامههایی را تدارک دیدهاند. حال موفق شوند یا نه معلوم نیست، چراکه امریکا برای این کار با چالشهای فراوانی روبهرو است و رقبای بینالمللی هم بیکار نیستند و جهان نیز رویکرد چند جانبهگرایانه را انتخاب کرده و در این مسیر حرکت میکند که با راهبردهای امریکا در تضاد است، اما شواهد حاکی از آن است که امریکا برای بازگشت به قدرت جهانی و حفظ جایگاه خود در مقابل رقبا برنامههای مختلفی دارد. شاید حضور قدرتهای فرادولتی، صاحبان پول، دانش و فناوری به صورت برجسته در دولت ترامپ و حضور آنها در مراسم تحلیف، نشانه همین جهتگیری و تولد یک دولت مدرن و مشارکتی در امریکا باشد، اگرچه بسیاری هم بر این اعتقاد هستند که ظهور خود ترامپ دلیل روشنی بر افول امریکا است.
اظهارات و تحرکات دیکتاتور مآبانه و یکجانبه گرانه ترامپ را بعضی نشان از افول حداقل چهره جهانی امریکا تحلیل میکنند، اما شاید این یک رویکرد در دولت جدید امریکا است که دیگر نمیخواهد نیات توسعه طلبانه خود را پنهان کند، لذا آشکارا به آن میپردازد و رقبای خود را در موضع انفعال و دفاع قرار میدهد. مهم کنش جهانی در مقابل او است که نشان خواهد داد که این رویکرد کارساز است یا نه؟
بسیاری از تحلیلگران این سؤال را مطرح میکنند که آیا رویکرد دولت جدید ترامپ متفاوت از گذشته خواهد بود؟ دولت ترامپ در صورت اصرار بر تغییر، چه تفاوتهایی با دولتهای قبلی و حتی دولت دوره قبلی خود خواهد داشت؟ این موضوع مهمی است که باید مورد دقت و مطالعه قرار گیرد. به نظر میرسد اهداف حکمرانی در امریکایی تغییر زیادی پیدا نخواهد کرد، اما راهبردها، روشها و حتی ابزارها و برنامهها ممکن است تغییر کند.
به نظر میرسد که پاسخ به این سؤالات، تنها بر اساس گمانه زنیها و مبتنی بر نشانههایی خواهد بود که در طی این روزها و آینده پس از استقرار دولت ترامپ و عملکرد آن بروز خواهد کرد، لذا نمیتواند مبنای قاطع علمی داشته باشد، اما همین شواهد نشان میدهد که شاید روند انتقال قدرت از دولتها به فرادولتیها و فدراسیونها که در مطالعات آینده پژوهانه پیش بینی میشود، در دولت جدید امریکا تسریع پیدا کند و با وضوح بیشتری خود را نشان دهد و ما شاهد بروز دولت ۷۷مدرن مشارکتی در امریکا باشیم.
دولتهایی که در آن مشارکت و حضور فراد دولتیها مثل صاحبان سرمایه و تکنولوژی، تاثیرات بسیار بیشتری در تصمیمگیریها و روشهای مدیریتی خواهند داشت که فرصتهایی درون آن نهفته است و البته تهدیدات جدی و فراوانی که قابل مطالعه است.
در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی هستیم، یادی کنیم از معمار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) که به امپراتور زور و استعمار نو هشدار داد و اینکه ما نیازمند این هستیم که جهان را به خوبی بشناسیم، بشناسانیم و هدفمند و خردمندانه حرکت کرده آینده ایران عزیزمان را مبتنی بر تمدنی نوین، جهانی و سعادت بخش برای همه انسانها بسازیم که این یکی از بلندترین هدفهای انقلاب اسلامی است.