برخی تحلیلگران معتقدند، آمریکا پس از «طوفان الاقصی» تمایل دارد از کانالهای میانجی بار دیگر وارد گفتوگوهای راهبردی با تهران شود. بهعبارتدیگر رئیس سیا معتقد است کلید حل مشکلات پیچیده آمریکا در منطقه، ازسرگیری مذاکره مستقیم با تهران و به رسمیت شناختن منافع گروهها یا کشورهای وابسته به محور مقاومت است.
عملیات «طوفان الاقصی» همانند سایر تحولات بزرگ روابط بین الملل همچون فروپاشی شوروی، حملات 11 سپتامبر و جنگ اوکراین سبب تغییر ادراک رهبران سیاسی، فرماندهان نظامی و نیروهای امنیتی در زمینه تحولات منطقه غرب آسیا شده است. پیش از حمله هفتم اکتبر 2023، دولتهای جمهوری خواه ترامپ و دموکرات بایدن مسیر صلح غرب آسیا را صرفاً از عادی سازی روابط میان کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی دنبال میکردند.
در این روند واشنگتن ابتدا کمپین فشار حداکثری و سپس سیاست «ریموت کنترل» را با هدف مهار سیاستهای هستهای و منطقهای ایران دنبال میکرد. به همین بهانه ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا در مقالهای برای فارین افرز علاوه بر تشریح سیاستهای این نهاد اطلاعاتی در قبال چالشهای پیش روی آمریکا، به سه موضوع راهبردی غرب آسیا یعنی تشکیل کشور فلسطین، صلح سعودی- رژیم صهیونیستی و مواجهه با ایران پرداخت.
واشنگتن در دوران جدید به دنبال افزایش تعداد نیروهای خود در منطقه نیست و قصدی برای خروج از غرب آسیا ندارد؛ بلکه به دنبال هوشندسازی حضور خود در منطقه است
خیزش ژئوپلیتیکی روسیه، ظهور قدرتهای نوظهور اقتصادی مانند چین، هند و برزیل، رشد فزاینده فناوریهای جدید مانند هوش مصنوعی، تولید نفت شِل و ظهور انرژیهای تجدیدپذیر، شدت گرفتن رقابت کریدوری و … سبب شده است موضوعات منطقه غرب آسیا از صدر اولویتهای سیاست خارجی آمریکا خارج شود. البته این موضوع به آن معنا نیست آمریکا (دست کم تا سال 2032 میلادی) قصدی برای خروج نیروهایش از غرب آسیا یا واگذاری میدان رقابت به مسکو یا پکن داشته باشد.
در سالهای اخیر منطقه خلیج فارس به تأمین کننده اصلی انرژی چین و یکی از مکانهای جذب سرمایه- فناوری چینی (مانند 5G) تبدیل شده است. علاوه بر این، روسیه با تعریف پروژههای مشترک با بازیگران مختلف غرب آسیا (اوپک پلاس، بحران سوریه، مناقشه فلسطین) سعی دارد به تدریج به بازیگر اصلی در تحولات جاری منطقه تبدیل شود.
وجود چنین چالشهایی سبب میشود سران کاخ سفید فعلاً قصدی برای خروج از منطقه نداشته و به دنبال بازتعریف راهبرد غرب آسیای خود باشند. به عبارت دیگر، واشنگتن در دوران جدید به دنبال افزایش تعداد نیروهای خود در منطقه نیست و قصدی برای خروج از غرب آسیا ندارد؛ بلکه به دنبال هوشندسازی حضور خود در منطقه است.
بقای آمریکا در منطقه صرفاً وابسته به دنبال کردن سیاستهای قدیمی با متحدان سنتی یا ادغام رژیم صهیونیستی در نظم سیاسی- امنیتی غرب آسیا نیست. پیش از عملیات گردانهای عزالدین قسام در عمق خاک فلسطین اشغالی و توقف تمام طرحهای آمریکایی در غرب آسیا، دولت جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا قصد داشت با میانجیگری میان ریاض و تلآویو و عملیاتی کردن کریدور «آیمک» اقدام به بازتعریف نظم غرب آسیا بدون در نظر گرفتن منافع ایران و اعضای محور مقاومت کند.
اتخاذ این تصمیم صرفاً طرح دولت بایدن نبود، بلکه حاصل سالها نفوذ و تأثیرگذاری لابی رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی بر روی دو حزب جمهوری خواه برای بازتنظیم سیاستهای واشنگتن در قبال منطقه غرب آسیا بوده است.
برنز برخلاف ادبیات تندی که در قبال روسیه و چین اتخاذ میکند، راهحل تهاجمی برای مهار یا تضعیف ایران ارائه نمیدهد
ویلیام برنز با به کارگیری ادبیاتی معنادار ابتدا به واقعه هفتم اکتبر و سپس اولویتهای آمریکا در منطقه غرب آسیا پرداخت. پس از خودکفایی واشنگتن در حوزه انرژی، تنها اولویت دستگاه سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و مهار قدرتهای تجدیدنظر طلب است. نکته قابل توجه آنکه رئیس سیا کلید حل معمای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی را نحوه مواجهه با ایران میداند.
وی اعتقاد دارد، ایران با تکیه بر نیروهای مقاومت، رویکرد تهاجمی را در قبال منافع آمریکا و متحدانش اتخاذ کرده است. برنز برخلاف ادبیات تندی که در قبال روسیه و چین اتخاذ میکند، راهحل تهاجمی برای مهار یا تضعیف ایران ارائه نمیدهد. برخی تحلیلگران معتقدند، آمریکا پس از «طوفان الاقصی» تمایل دارد از کانالهای میانجی بار دیگر وارد گفت و گوهای راهبردی با تهران شود. به عبارت دیگر رئیس سیا معتقد است کلید حل مشکلات پیچیده آمریکا در منطقه، ازسرگیری مذاکره مستقیم با تهران و به رسمیت شناختن منافع گروهها یا کشورهای وابسته به محور مقاومت است.
بهره سخن
تداوم وضعیت «نه جنگ، نه صلح» نمیتواند پاسخگوی روابط پرچالش و پیجیده تهران- واشنگتن باشد. دولتهای مختلف آمریکا تحت تأثیر لابی صهیونیستی- عربی صرفاً قصد دارند ایران و محور مقاومت را به عنوان تهدیدی هستهای، نظامی و هویتی معرفی کنند و جلوی شکلگیری نظم درون زا و منطقهای را بگیرند. قرار دادن تمام تخممرغهای سیاست غرب آسیای آمریکا در سبد رژیم صهیونیستی و بلوک محافظهکار عربی سبب هدایت غرب آسیا به سمت پرتگاه جنگ می شود.
ناامنی روز افزون در دریای سرخ، آماده باش ارتش رژیم صهیونیستی برای تجاوز نظامی به جنوب لبنان، بالا رفتن تنشها در حوزه منطقه و تخریب کامل زیرساختهای حیاتی در غزه محصول سیاست غلط واشنگتن در یک دهه اخیر بوده است.
مقاله اخیر رئیس سیا نشان دهنده این نکته است، پس از عملیات «طوفان الاقصی» مقام های ارشد سیاسی- امنیتی آمریکا متوجه نقش غیرقابل انکار محور مقاومت در جریان بازتعریف نظم اقتصادی- امنیتی غرب آسیا شدند. به عبارت دیگر، آمریکا پیش از اجرای هرگونه سیاست راهبردی در منطقه غرب آسیا ابتدا باید نظر و منافع تهران را در نظر بگیرد.