ترور ریشه در تاریخ دارد و سابقه آن را باید در لابلای مقاطع مختلف تاریخ جستجو نمود. از آغاز بشریت به همراه انسان بوده است. با وجود پیشرفت، تمدن انسان و گرایش او به امنیت و ثبات و علیرغم اعمال قوانینی برای زندگی سعادتمند، اما خشونت به عنوان یك ویژگی شاخص در تاریخ تنش بشریت مطرح بوده است. خشونت، وطن، دین، زمان و تابعیت نمیشناسد همچنانكه شكل و ماهیت خاصی ندارد. تروریسم از ریشههای كهنی برخوردار است كه هرگز نمیتوان آن را به هویت یا فرهنگی خاصی نسبت داد.
تروریسم كه امروزه به پستترین نحو از آن یاد میشود، در طول تاریخ و تا پیش از آنكه فرو ریزد و چهره منفی به خود بگیرد و چارهای جز رها شدن از آن باقی نماند، برای افرادی بسیار یك اقدام مثبت به شمار میرفت. تروریسم از دیدگاه قربانیانش «شر» و برای عاملان آن «شرافت» است چرا كه از نظر آنان این تنها ابزار برقراری موازنه محدود است هرچند كه ممكن است با آسیب رساندن به دیگران همراه باشد. تروریسم در طول قرنها اعمال شد، ادیان قدیم، تمدنهای پیشین و فلسفههای كهن آن را بازشناختند و ما تاریخ امت خود را از این آلودگی منزه نمیكنیم چرا كه در میان ما همچون دیگر ملتها مواردی از آن چون سربریدن، ترور اندیشه، قتل رهبران و حاكمان، میله كشیدن چشمها، اخته كردن، بریدن زبانها، گردن زدن، دست و پا بریدن، داغ كردن و سلاخی كردن دیده میشود.
تصادفی نیست كه جنبشهای افراطی در طول تاریخ و در حاشیه شكلگیری فرهنگی جامعههای دینی شكل و نامهای گوناگی به خود گرفتند. نه تنها با هرگونه نشانه بیداری فلسفی و روشنگری فكری بدترین خصومت را میورزند بلكه نسبت به گسترش مضمون زیبایی، رشد تجربیات روحی، احساسات دینی درونی كه تا اوج مرحله گیرایی صوفیگری میرسد و معرفت شهودی كه نشانه اوج مراحل تجلی پیشبینیهای غیبی است، احساس تهدید میكنند. و این امر ابعاد حركت این جنبشهای افراطی، ماهیت فضای تاریك رشد و نمو آنها و دغدغههایی كه این تشكلهای بیمارگونه غیرطبیعی با آنها تعفن نمناك خود را سیراب میكنند، نشان میدهد.
درمان تروریسم آشكار و ساده است و آن هم از طریق ترویج دانشی كه از رویارویی فراتر رود و شكستن تنگناهایی كه فرد متعصب خود را در آن قرار میدهد. ولی مهمتر رویارویی با آن دسته از افرادی است كه این نوع سلاح را به كار میگیرند از طریق تبیین اهداف آنها برای جامعه كه به خاطر مشغول شدن به تنشهای پیش آمده از آنها غافل میشود. شناسایی اهداف دشمن تنها راه جلوگیری از پیشرفت او است و مانع از رشد تعفن در پیكره جامعهای میشود كه ما در آن زندگی میكنیم.
واژه «تروریسم» واژهای در نهایت پستی و برگرفته از جهنم اتهام و حقارت است و وای بر آن كسی كه در قالب آن رود كه در این صورت به كانون پستی مبدل میشود و از هرگونه فضلیتی دور میگردد و سراسر رنگ خست و تبهكاری به خود میگیرد تا جائی كه نه تنها ریختن خون را مباح میداند كه مثله كردن كودكان، و زنان و سالمندان جامعه را مباح میداند.
چنین ویژگیهایی برای بازیگران صحنه سیاست بسیار مفید به شمار میرود چون كه آنان میتوانند با تكیه بر اینگونه افراد نادان و با استفاده از این شیوه پست و به كارگیری پیروان این رفتارها برای اجرای آن، دشمن راهبردی خود را از صحنه خارج كنند.
«قمار» سیاسی معانی پست را با واژگانی پر میكند كه اخلاق و وجدان بیدار قادر به درك آن نیستند. و این اصل طلایی باقی میماند كه به هر اندازه كه موازنهای بین سیاستهای شرافتمند و اخلاق باشد به همان اندازه نیز انسان سعادتمند میشود. دویدن بدنبال سراب تعریف تروریسم بی حاصل است. با این حال باز مسأله به اتخاذ برخی تدابیر لازمالاجرا محدود میشود.
با این وجود تئورسینها كه خود را در تحلیل و تفسیر و پژوهشهای متعلق به این موضوع متخصص میدانند، همچنان به كار خود ادامه میدهند و تا بدانجا پیش میروند كه نتیجه كارشان با گذشت زمان كهنه شود، به اثر تبدیل گردد و یا در موزه عرضه شود.