روابط دیپلماتیک بریتانیا با رژیم اسرائیل دارای استانداردهای دوگانه و ناموزون است. وقتی از دیپلماسی بریتانیا در قبال اسرائیل سخن می گوییم، باید درباره جنایت های آن ها نسبت به فلسطینیان نیز صحبت شود.
حدود چهار ماه پیش و در ماه مبارک رمضان، نیروهای اشغالگر اسرائیل به نمازگزاران فلسطینی در داخل مسجدالاقصی در شهر قدس اشغالی وحشیانه حمله کردند و صحنه های تجاوز وحشتناکی را رقم زدند. شوکرها و گاز اشک آور به سمت محوطه ای با صدها مرد، زن، پیر و جوان پرتاب شد که شب را به نماز و عبادت می گذراندند.
با وجود این، دولت بریتانیا طبق معمول درباره جنایت های مکرر اسرائیل سکوت کرد و جیمز کلورلی، وزیر امور خارجه بریتانیا تنها به این نکته بسنده کرد «از همه طرفها می خواهم به مقررات موجود در مکان های مقدس و تاریخی احترام بگذارند و تمام اقدامات تحریک آمیز را متوقف کنند».
موضع بریتانیا که از «همه طرفها» خواسته بود، با وجود این واقعیت انجام شد که تعرض به مسجدالاقصی به وسیله یک طرف، آن هم رژیم اشغالگر اسرائیل انجام شد که مدتهاست حقوق بینالملل را نقض می کند. طبعاً منطقی نیست از همه طرف ها بخواهیم دست به اقدامات تحریک آمیز نزنند، در حالی که عامل تحریک کننده طرف حمله ور است که می کوشد وحشت آفرینی کند و انسان ها را به قتل برساند.
این آخرین نمونه از غیرشفاف بودن ساختار دیپلماسی بریتانیاست، زیرا آنچه کلورلی گفت، بیانگر نظر یا جهت گیری شخصی نیست و سابقه طولانی نقش آفرینی بدخواهانه کشورش را برای پنهان کردن حقایق نشان می دهد. لندن در حال کمک به رژیم اشغالگر برای فرار از مسئولیتش نسبت به جنایت هایی است که روزانه مرتکب می شود.
دیپلماتهای بریتانیایی از حملات به فلسطینیان و شهرهای فلسطینی به طور کلی و به طور خاص به شهر بیتالمقدس و مسجدالاقصی کاملاً آگاه هستند و به خوبی میدانند طبق «توافق وضع موجود» امنیت داخلی مسجدالاقصی با ملک عبدالله، پادشاه اردن است که هیچ نقشی برای نیروهای اسرائیلی قائل نیست.
مقام های بریتانیایی حتی میدانند رژیم اشغالگر اسرائیل سابقه طولانی در حملات مکرر و یورش به مسجدالاقصی دارد و حمله به مسجد به عنوان بخشی از سیاست ساختاری رژیم برای تضعیف «توافق وضعیت موجود» است.
با وجود این، وزارت امور خارجه بریتانیا اظهاراتی را به شیوه جعل حقیقت تکرار می کند که در آن متجاوز اسرائیلی با عامل فلسطینی برابر است و هر دو را مسئول خشونت می داند. این گونه اغراق ها در سال های اخیر و در دوران نخست وزیران و وزیران مختلف بریتانیا همچون بوریس جانسون، دومینیک راب، لیز تراس و جیمز کلورلی به شدت تکرار شده است.
مشکل اساسی بریتانیا ساختاری و نه شخصی است و ریشه در عمق سیاست های دولت بریتانیا دارد که گفتمان سیاسی رسمی را از رویه واقعی جدا میکنند، مانند درخواست این کشور برای مشروعیت بینالمللی دموکراسی، حاکمیت قانون و حقوق بشر، در حالی که در زمینه جنایت های اسرائیل که نزدیک به هشت دهه است علیه فلسطینیان ادامه دارد، سکوت پیشه می کنند و عجله دارند از ابزارهای دیپلماتیک خود برای محافظت از تل آویو استفاده کنند.
یکی از این استانداردهای دوگانه و حتی منفورتر از فلسطین، جنگ یمن بوده، جایی که در هشت سال گذشته بریتانیا بخشی جدایی ناپذیر از ماشین کشتار جنگی آن بوده است. انگلیس از ارائه تسلیحات، مشاوره و دادن اطلاعات در زمینه تجاوز به این کشور دریغ نمی کند و حتی از امتیاز عضویت دائم خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای حمایت دیپلماتیک از عربستان سعودی سوءاستفاده می کند.
بریتانیا بیشتر کشورهای جهان را به نقض قوانین بینالملل متهم میکند، در حالی که هیچ دلیل منطقی یا قانعکنندهای برایش وجود ندارد، در عین حال مانع از طرح اتهامات مشابه علیه رژیم اشغالگر اسرائیل و سایر متحدانش می شود، این یعنی دیپلماسی ریاکارانه حاکم بر بریتانیا.