ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در غرب آسیا که در بیانیه پانزدهم مرداد ۱۴۰۲ صادر شد، اعلام کرد در چارچوب یک عملیات از پیش اعلام شده پس از عبور از کانال سوئز وارد دریای سرخ شده است.
از آنجا که محدوده عملیاتی این نیروهای تقویت شده خلیج فارس، خلیج عمان، دریای سرخ، بخش هایی از اقیانوس هند، تنگه هرمز، تنگه باب المندب و کانال سوئز است، گمان می رود مقصد این نیروها پایگاه های دریایی آمریکا در خلیج فارس باشد. بهانه ورود کشتیهای “باتان” و “کارترهال” برای حضور در منطقه، مقابله با تهدید جریان آزاد تجارت در تنگه هرمز عنوان شده است. در عین حال یک ماه پیش از ورود این ناوها، یک کشتی جنگی نیز با هواپیماهای ۳۵-F و ۱۶-F در منطقه مستقر شده بود. افزون بر آن فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه (سنتکام) اعلام کرد که علاوه بر چند هزار تفنگدار، پهپادهای پیشرفته رزمی و جاسوسی MQ-۹ را در منطقه مستقر کرده است. تا قبل از این اقدامات راهبرد اصلی آمریکا بر کاهش تمرکز بر خلیج فارس و اولویت دادن به شرق آسیا با هدف مهار چین بود.
اکنون سوال اصلی مطرح آن است که آیا تقویت این نیروها در دریای سرخ و خلیج فارس، اقدامی استراتژیک است و یا صرفا موقتی و آنگونه که عنوان شده، مواجهه با تهدیدات ایرانی در جلوگیری از توقیف کشتی ها در محدوده عملیاتی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران است.
اما بنظر میرسد در تقویت نیروها، اهدافی فراتر از اهداف فوق مدنظر آمریکاست. شاید پروژه مهار چین اینک به منطقه خلیج فارس رسیده باشد، چنین مینماید که همکاریهای کشورهای حاشیه خلیج فارس با چین و چند جانبهگرایی در سیاست خارجی این کشورها و نیز تنش زدایی میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان که با ابتکار چین صورت گرفت، آمریکایی ها را نگران کاهش نفوذ و ابتکار عمل خود در غرب آسیا کرده است. از سوی دیگر گسترش قدرت دریایی جمهوری اسلامی ایران به ویژه دسترسی ایران به دریای سرخ و دریای مدیترانه و امکان دریافت پشتیبانی و کمک های لجستیکی در بنادر سوریه، لبنان، یمن و غزه و نیز توانایی هم پیمانان جمهوری اسلامی در کنترل کشتیرانی و دریا مزید بر علت است.
نباید فراموش کرد که نخستین هشدار به نیروهای ناوگان پنجم در هنگام ورود به دریای سرخ را انصارالله یمن داد. آنان از آمریکایی ها خواستند که فورا از آب های سرزمینی یمن فاصله گرفته و دور شوند. همچنین در دریای سرخ جنگ پنهانی میان جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل در صحنه دریا ، دو سال است که جریان دارد.
در آوریل ۲۰۲۱ اسرائیل به کشتی ایرانی ساویز در دریای سرخ در مقابل سواحل اریتره حمله کرد، متقابلا ایران نیز با برخورد با تعدادی کشتی تجاری که در مالکیت اسرائیل بود، بدان پاسخ داد. اکنون توانایی جمهوری اسلامی ایران به گونه ای است که می تواند ترانزیت کالا به اسرائیل را از دریای سرخ قطع کرده و بدان آسیب جدی برساند. بعید نیست که افزایش و تقویت مجدد نیروی دریایی آمریکا در منطقه با این تنشها مرتبط باشد، به ویژه آنکه کشورهای ساحلی دریای سرخ از جمله: اریتره، سودان جنوبی، سومالی و یمن همگی با مشکلات مختلفی درگیرند و همین امر امکان ایجاد انسجام و انضباط میان کشورها برای کنترل این آبراه حیاتی را که غرب و شرق آسیا را به اروپا و دریای مدیترانه متصل می کند، منتفی کرده است.
به نظر می رسد تقویت نیروی دریایی آمریکا به ویژه در دریای سرخ با در معرض قرار گرفتن اسرائیل نیز مرتبط است. بی دلیل نیست که اسرائیل به تقویت روابط و همکاری خود با ناوگان پنجم افزوده است. وجود تعداد زیادی پایگاه نظامی دریایی در جیبوتی، سومالی و اریتره آشفتگی وضع موجود را افزون تر میسازد. فرمانده نیروی دریایی اسرائیل دیوید ساعر چندی پیش اعلام کرد، ناوگان پنجم آمریکا شریک استراتژیک و مهم نیروی دریایی اسرائیل است و بر اساس توافقات امنیتی دریایی این ناوگان، خود را متعهد به امنیت اسرائیل می داند.
بر اساس گمانه زنیهای حزب الله، اسرائیل در جزایر حنیش در جنوب دریای سرخ، جزیره مایون در تنگه باب المندب و جزیره سقطری حضور نظامی دارد. همین گزارش ارزیابی استراتژیک اسرائیل که از سوی مرکز پژوهش های سیاسی و راهبردی دریایی حیفا در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، این مساله را مطرح می سازد و گفته می شود اسرائیل اینک افزون بر مرزهای خشکی از مرزهای دریایی نیز در معرض خطر قرار دارد. مواجهه در دریا بین حزب الله لبنان در دریای مدیترانه و حماس در جنوب با اسرائیل اکنون جدی تر شده است. شایان ذکر است که اقتصاد اسرائیل، اقتصاد جزیره ای است. اسرائیل تجارت عمدهای با دولت های همسایه در مرزهای زمینی ندارد. البته ارتباطات تجاری محدود با اردن در انتقال کالا وجود دارد که قابل توجه نیست. اسرائیل عمدتا متکی به دریاست و کالای اساسی و نفت را عمدتا از بنادر خود در دریای مدیترانه و دریای سرخ تأمین میکند. به همین جهت دریا برای اسرائیل اهمیت حیاتی دارد. کشف ذخائر گاز طبیعی مشترک با لبنان و نیز کمبود آب آشامیدنی و نیاز به آب شیرین کن از دریا وابستگی اسرائیل را به دریا بیشتر کرده است. نباید فراموش کرد که افزون بر تهدیدات امنیت دریایی در دریای سرخ در شرق دریای مدیترانه نیز تنش اسرائیل با دیگر همسایگان بالاست. افزون بر میدانهای نفتی “تمار” و “لویاتان” در نزدیکی مرزهای لبنان که در تیررس آتش حزب الله قرار دارند، میدانهای نفتی نزدیک غزه نیز در تیررس حماس و جهاد اسلامی هستند. در همین زمان با گسترش حفاری ها در شرق مدیترانه و اطراف جزیره قبرس میان یونان، ترکیه، قبرس، اسرائیل و لبنان رقابت سنگینی وجود دارد.
پایگاه های دریایی روسیه در طرطوس سوریه نیز فعال و آماده مداخلهاند. بنابراین بر اساس آنچه گفته شد بنظر میرسد، نیروی دریایی آمریکا برای ماندن آمده است. اخبار دیگری به گوش میرسد که نیروهای زمینی آمریکا در مرزهای عراق و سوریه هم تقویت شدهاند. اوضاع داخلی اسرائیل نیز آبستن حوادث تازهای است که براساس نظرات برخی تحلیل گران در آستانه انفجار قرار دارد. در مجموع بنظر می رسد، غرب آسیا قرار است بار دیگر تنشهای بیشتری را تجربه کند و میتوان افزود حضور سنتکام به ویژه در خلیج فارس بیش از آنکه به کاهش تنش در منطقه منجر شود، تنش آفرین است.
کشورهای حاشیه خلیج فارس تاکنون هوشمندانه و با درک درست شرایط تلاش اند که با دوری از تنش آفرینی آمریکا و اسرائیل، به عادی سازی روابط خود با جمهوری اسلامی ایران ادامه دهند و نتیجه آنکه چنین سیاست ورزی هایی می تواند بهانه جویی های آمریکا و اسرائیل در منطقه را ناکام سازد.