عباس اصلانی
تاکنون کشورهای مختلفی چون چین، ترکیه، ایران و برزیل پیشنهادهایی برای آغاز مذاکره و پایان جنگ ارائه کردهاند. تقریبا روسیه به پیشنهادهای صلح در اوکراین و مذاکره پاسخ مثبت میدهد و طرح صلح را قابل بررسی میداند، اما تاکنون ایالات متحده خیلی سریع این پیشنهادها را رد میکند. پیشنهاد 12 بندی چین، نمونه جدید است. هرچند این طرح بیشتر یک راه حل سیاسی است و فرمول مشخصی برای آغاز مذاکرات ارائه نمیکند، اما بر ضرورت پایان جنگ و آغاز مذاکرات تاکید دارد.
درباره واکنش آمریکا به طرح صلح چین می توان دو پرسش مطرح کرد: آیا آمریکا مخالف صلح در اوکراین است؟ یا آمریکا مخالف میانجیگری چین است؟ مقامات واشنگتن در مواضع خود به این نکته اشاره داشتند که چین را بازیگر بی طرف در بحران اوکراین نمی دانند. این بدان معنا است که باید این مفروض را در نظر داشت که واشنگتن مخالف صلح در اوکراین نیست. شاید تحلیل محاسبات راهبردی واشنگتن به کشف محتملترین سناریو و راه حل صلح در اوکراین از دیدگاه واشنگتن کمک کند.
محاسبات آمریکا درباره صلح اوکراین
بحران اوکراین یک بحران محلی و منطقهای نیست و ابعاد بین المللی گسترده دارد. به همین ترتیب سیاست آمریکا در قبال جنگ اوکراین را باید در مواجهه با سیاست واشنگتن در چند سطح دیگر تحلیل کرد که بهم پیوسته هستند و برهم کنش دارند؛ هویت بین المللی آمریکا، سیاست آمریکا در قبال روسیه، سیاست آمریکا درباره اروپا و روابط دو سوی آتلانتیک و سیاست آمریکا در سطح بین المللی و آینده نظم جهانی.
از ابتدای قرن 21 کشوری را نمی توان یافت به اندازه ایالات متحده بر روابط بین الملل موثر بوده باشد. در یک قرن اخیر، تقریبا آمریکا یا آغازگر و طراح روندهای بین المللی بوده و یا مدیریت و هدایت آنها را در اختیار گرفته است. اما اکنون اغلب ناظران بین المللی درباره نشانه هایی سخن میگویند که دال بر این هستند که تسلط ایالات متحده بر مدیریت روندهای بین المللی کاهش یافته است. با این حال واشنگتن همچنان تلاش می کند طراح و مبتکر روندهای جدید بین المللی باشد.
در دهه گذشته سیاست و الگوی رفتاری آمریکا در قبال روسیه یک روند مشخص و بی وقفه داشته است؛ تعریف روسیه به عنوان دشمن ایالات متحده، تعریف روسیه به عنوان دشمن مشترک غرب( آمریکا و اروپا)، تعریف روسیه به عنوان تهدید جهانی. مبنای سیاست واشنگتن مقابله با هدف روسیه برای نیل به عنوان یک ابرقدرت جدید بود. تمام اسناد سیاست خارجی روسیه از دیدگاه تجدیدنظر طلبانه این کشور درباره نظم جهانی حکایت دارند. روسیه از ابتدای قرن 21 سیستم تک قطبی و غرب محور را غیرعادلانه معرفی می کند. تا همین اواخر آمریکا برای بازداشتن روسیه از این هدف از الگوی رفتاری تعامل و تقابل پیروی می کرد و در مقاطع مختلف بطور نامحسوس روسیه را وادار به حرکت تهاجمی و تدافعی میکرد، تا متحدان اروپایی و جهانی خود را نسبت به رویکرد سیاست بین المللی روسیه بدبین و بی اعتماد سازد. اما از انتخابات 2016 ایالات متحده و طرح ادعای دخالت روسیه در این انتخابات رویکرد تهاجمی واشنگتن علیه روسیه آشکارتر شد. پیش از آن، بحران اوکراین از سال ۲۰۱۴ نقش مهمی در تعمیق و جهت دادن به سیاست آمریکا درباره روسیه داشت.
واشنگتن تلاش می کند رابطه مستقیم و تقریبا واضح بین ارزش هایی که ترویج می کند با روندها، رویدادها و اهداف خود ایجاد کند. نتیجه جنگ اوکراین تعیین خواهد کرد که مدیریت سیاسی و اقتصادی جهان در دهه های آینده چگونه خواهد بود. آمریکا خود را حافظ نظم لیبرال دموکراتیک در جهان معرفی میکند. اما روسیه و چین، حتی سایر قدرتهای غیر اروپایی، جهان چند قطبی را جهان عادلانهتر می دانند. مقاومت آمریکا در برابر صلح با روسیه در اوکراین از این منظر کاملا مبتنی بر رویکرد بین المللی واشنگتن است. هر چند همه جنگ های گذشته مانند جنگ افغانستان که آمریکا مشخصا با هدف اعلامی گسترش دموکراسی در آن قدم گذاشت اثبات میکند اگر مذاکره نشود، جنگ بی پایان است. اما هنری کسینجر استراتژیست، وزیرخارجه و مشاور امنیت ملی آمریکا در ادوار مختلف نیز تائید میکند سیر دیپلماسی ایالات متحده نشان دهنده غلبه ایدئولوژی بر تجربه است.
در همین حال تصمیمات ایالات متحده درباره اوکراین، به ملاحظات و اهداف واشنگتن در رابطه با چین نیز ارتباط زیادی دارد. هر چند هنوز ایالات متحده راهبرد خود در شرق آسیا را با احتیاط دنبال می کند، اما هدف واشنگتن برای مهار و تضعیف چین روشن است.
اتحاد دو سوی آتلانتیک ضامن جایگاه جهانی ایالات متحده است. احترامی که اروپاییها به جایگاه جهانی آمریکا میگذارند، به جایگاه ابرقدرتی ایالات متحده مشروعیت میبخشد. در مقابل آمریکا نیز خود را ضامن امنیت و گسترش اروپا نشان داده است. در سه دهه گذشته آمریکا برای حفظ رابطه دو سوی آتلانتیک، تلاش کرد ماموریتهای جدیدی برای ناتو خلق کند. گسترش ناتو به جغرافیای اتحاد جماهیر شوروی سابق از جمله اوکراین، یکی از آنها بود که از لحاظ گسترش ارزشهای لیبرال دموکراتیک و جغرافیای سیاسی برای اروپاییها اغواکننده بود. با این حال وقایع دیگری در سایر حوزهها موجب شکاف میان دو سوی آتلاتیک بود. آمریکا در اغلب مواقع بدون موافقت و منافع متحدان اروپایی سیاست های بین المللی خود را دنبال می کند. در آخرین نمونه شیوه خروج آمریکا و ناتو از افغانستان، انتقادهای زیادی در میان متحدان اروپایی واشنگتن برانگیخت. اما جنگ اوکراین، بار دیگر گفتمان آمریکایی در ناتو را تقویت کرد.
محتمل ترین سناریو برای صلح
پاسخ ایالات متحده به پیشنهادهای صلح در اوکراین باید مجموع این ملاحظات، نیازها و خواستههای واشنگتن را تامین کند. درباره راه حل جنگ اوکراین دیگر نمی توان بر اساس سایر تجربیات بین المللی نظر و تحلیل ارائه کرد. این جنگ تابع فرمول جبری مشابه بحران های دیگر نیست. مذاکره در موضوع اوکراین تابع محاسبات پیچیده ای شده است. ملاحظات سیاسی-ژئوپلتیک و حتی بین المللی واشنگتن اجازه نمی دهد در میز مذاکره با روسیه بطور مستقیم امتیازی به مسکو واگذار شود. مگر اینکه این امتیاز به اصرار و مسئولیت شرکای راهبردی آمریکا یعنی اروپایی ها واگذار شود. تمایل به مذاکره صلح درباره اوکراین از سوی غرب، به تاب آوری اروپا بستگی دارد. به عبارت دیگر محتملترین سناریو درباره مذاکره در موضوع اوکراین این است که ایالات متحده در نهایت این بحران را به یک بحران منطقهای تقلیل دهد و سرنوشت آن را به دولت اوکراین با مدیریت اروپایی واگذار کند. چنانچه اخیرا برخی مواضع واشنگتن حاوی این کلید واژه ها است که کییف باید تصمیم بگیرد. اما در واقع نظر بروکسل هم برای واشنگتن مهم خواهد بود. با وجود تمایل غرب به طولانی ساختن جنگ اوکراین، پذیرش دامنه چالش های اقتصادی و سیاسی جنگ اوکراین برای اروپا نیز محدود است. افکار عمومی اروپا نیز ظرفیت محدودی درباره تحمل مسئولیت جنگ اوکراین دارد. گاردین اخیرا با استناد به یک نظرسنجی توسط شورای روابط خارجی اروپا گزارش داده است افکار عمومی چند کشور مهم اروپایی به هر قیمتی خواستار پایان جنگ اوکراین هستند.