مقاله ها

همزیستی جهانی و رويکرد آينده انديشانه به جنگ و صلح

آينده محصول تجربه‌هاي عميق‌تر و متکامل‌تر بشر هم در صلح و عدالت و هم در فساد و ظلم محسوب مي‌شود. اما اینکه در انتهای این جهان، چه اتفاقی خواهد افتاد، گمانه زنی‌های متفاوتی وجود دارد. بر مبنای متون دینی اسلام روایت روان و روشنی از آینده جهان وجود دارد که ناظر بر بازگشت دوباره امام عدالت به جهان است که موفق می‌شود، جهان در فساد غوطه ور شده را به تبدیل به جهان با خصوصیت «عدالت فراگیر» باز گرداند.

این رويکرد، با منطق حرکت تاريخ سازگار تر است و جهان را با همه گستره‌اش که شامل گذشته، حال و آينده مي‌شود بصورت پيوسته و امتداد يافته مي‌بيند. منتهي ترسيم آينده جامعه انساني با رويکرد صلح و جنگ با يک ماهيت کل نگرانه تک ماهيتي امکان پذير نيست. بر همين مبنا نگارنده ديدگاه فوق را با تفکيک لايه‌اي و همزماني سه جريان تاريخي که شامل حرکت مردم، حرکت نخبگان و حرکت صاحبان قدرت‌هاي سياسي و اقتصادي است  مورد تحليل قرار مي‌دهد و فرايند تکاملي صلح و جنگ را در بستر اين سه روند در جهان آينده بررسي مي‌نماید.

معرفت شناسي کلي و کلان  مسير تاريخ از گذشته تا حال و آينده، سه رويکرد متفاوت به آينده را منعکس کرده است. رويکرد اول بر سير دوري و «تکرار وقايع تاريخ» تاکيد مي‌کند و معتقد است وقايع گذشته با يک مسير دوري در حال و آينده تکرار مي‌شوند، با اين نگاه آينده مي‌تواند تکرار گذشته باشد. نگاه دوم بر «قطع تاريخي» و تغييرات بنيادين در مسير تاريخ تاکيد مي کند، براين مبنا آينده مي‌تواند کاملا متفاوت از حال و گذشته باشد و وقايع آينده غيرقابل انتظار خواهد بود. نظريه‌هاي مبتني بر پايان تاريخ برگرفته از نگاه دوم آينده انديشي است. نگاه سوم متکي بر «رويکرد درون‌زا و توسعه‌اي» و تاثير تکاملي گذشته بر حال و حال بر آينده است. نگاه سوم که انديشه حاکم بر آينده انديشي دوره معاصر محسوب مي شود، آينده را دو سطحی و دو لایه ای تعریف می کند. در یک سطح، جهان آینده توسعه يافته تر، کمال يافته تر و بالتبع از انساني‌تر، صلح آميزتر و سالم‌تر از امروز و در سطح دیگر ظالمانه‌تر و فساد برانگيزتر از گذشته، تفسير مي‌کند. در واقع آينده محصول تجربه‌هاي عميق‌تر و متکامل تر بشر هم در صلح و عدالت و هم در فساد و ظلم محسوب مي‌شود. اما اینکه در انتهای این جهان، چه اتفاقی خواهد افتاد، گمانه‌زنی‌های متفاوتی وجود دارد. بر مبنای متون دینی اسلام روایت روان و روشنی از آینده جهان وجود دارد که ناظر بر بازگشت دوباره امام عدالت به جهان است که موفق می‌شود، جهان در فساد غوطه‌ور شده را به تبدیل به جهان با خصوصیت «عدالت فراگیر» باز گرداند.

به نظر مي‌رسد رويکرد سوم با منطق حرکت تاريخ سازگارتر است و جهان را با همه گستره‌اش که شامل گذشته، حال و آينده مي‌شود بصورت پيوسته و امتداد يافته مي‌بيند. منتهي ترسيم آينده جامعه انساني با رويکرد صلح و جنگ با يک ماهيت کل نگرانه تک ماهيتي امکان پذير نيست. بر همين مبنا نگارنده ديدگاه سوم را با تفکيک لايه‌اي و همزماني سه جريان تاريخي که شامل حرکت مردم، حرکت نخبگان و حرکت صاحبان قدرت‌هاي سياسي و اقتصادي است مورد تحليل قرار مي‌دهد و فرايند تکاملي صلح و جنگ را در بستر اين سه روند در جهان آينده بررسي مي‌کند. منبع اصلي فساد، ظلم و جنگ «جهان قدرت» هم در قلمرو سياسي و هم در حوزه اقتصادي است. فضاي مردم به سمت آگاه‌تر شدن و با شعورتر شدن در حرکت است و فضاي نخبگان در دو قلمرو «دانش خير» و «دانش شر» در تعامل اجتماعي و سياسي قرار مي‌گيرد. دانش خير به «درد زدائي از جامعه و مردم» مي‌پردازد و دانش شر به نفع‌گرائي و انحصار قدرت و سلطه متمايل است. «تحليل لايه‌اي همزمان» از جهان آينده با نگاه «مهدوي» و عصر ترسيم شده امام نيز سازگار است. چرا که از يک سو عصر ظهور امام و اساسا فلسفه ظهور به دليل به اوج رسيدن فساد و ظلم و از طرف ديگر فضاي فراگير پذيراي معروف و خير برمي‌گردد. چند لايه‌اي شدن هم در سطح کلان جامعه انساني اتفاق افتاده و هم در واحد فرد تحقق مي‌يابد و فرد را در معرض چالش‌هاي ذهني و حيران فکري قرار مي‌دهد. لايه‌اي آماده که برخواسته از حوزه خودآگاه فرد است، آمادگي پذيرش حقيقت را در انسان آينده که از هم اکنون شواهد آن ديده مي‌شود، بارور مي‌سازد.

در نگاه آينده‌انديشي بسياري از سياستمداران و سياتگذاران روندهاي کلان تکنولوژي، جامعه و فرهنگ معتقد به طراحي آينده هستند. اين جمله معروف از آلن کي، پيشگام رايانه‌هاي شخصي است که «بهترين روش براي پيشگویي آينده، طراحي آن است» از همين منظر است که جهاني شدن، جهاني سازي تفسير مي‌شود و سياستگذاري آينده جهان با نگراني مورد توجه قرار مي‌گيرد. به نظر مي‌رسد که اگر چه طراحي آينده در قلمرو جهان قدرت به دقت و دور انديشي دنبال مي‌شود ولي جهان امروز صرفاً جهان قدرت نيست، بلکه به موازات جهان قدرت، جهان مردم و جهان نخبگان خيرانديش نيز بصورت فعال عمل مي‌کند. به عبارتي مي‌توان گفت جهان ما يک «فضاي مديريت شده قدرت مدار و مرکزگرا» دارد و يک «فضاي رها شده و طبيعي» که محمل توسعه علم و عقل است. به عبارت ديگر مي‌توان گفت جهان حفره‌هاي غير قابل کنترل بسياري دارد که مهمترين حفره رها شده جهان مربوط به «قدرت اراده مردم» است. از همين ناحيه است که گروهي از متفکرين حوزه جهاني شدن، معتقدند جهاني شدن موجب توسعه انتخاب، تقويت دموکراسي، تقويت رشد اقتصادي کشورهاي در حال توسعه و توسعه آگاهي‌هاي فراملي شده است.

ظهور صنعت همزمان ارتباطات و توسعه انفجاري ارتباطات شبکه ملي و فراملي، امروز از هر روز گذشته تاريخ خير و شر و جنگ و صلح را جهاني‌تر نموده است.جهانی شدن هم در جهان فیزیکی و هم در جهان مجازی سرعت خیره کننده‌ای به خود گرفته است  و جهان را هم در جهان فیزیکی و هم در جهان مجازی کوچک کرده است. لذا جامعه جديد بصورت گسترده‌تر و فراگيرتر در مسير خير و يا در مسير شر و از طرف ديگر بیشتر از هر روز دیگر در معرض امر صلح آميز يا خشونت آميز و خطر زایی‌های جهانی قرار دارد. اين فراگيري رفتار با ظهور نظام فراگير کامپيوتر بصورت پيوسته‌تر، سريعتر و شديدتري اتفاق خواهد افتاد. بنابر اين جهان جديد در کشتي واحدي قرار گرفته که تحت تاثير فضاي يکپارچه است، اين فضا مي‌تواند صلح آميز باشد و مي‌تواند فضاي جنگ و خشونت باشد. از این منظر جهانی شدن و دو جهانی شدنها، جهان را وارد یک قلمرو همزیستی جهانی نموده است که مرزهای جغرافیای را کم رنگ می‌کند و عرصه ارتباطات را توسعه می‌بخشد.

در عين توجه به نظريه‌هاي آينده انديشي و تحليل آينده جهان با نگاه به صلح و جنگ، زمينه‌هاي اجتماعي این دوره که برخواسته از فضاي جهاني شده است مورد مداقه و تامل قرار مي‌گيرد. از نظر نگارنده، جهاني شدن از فضاي پيوستگي جهان‌هاي دور افتاده از يکديگر سخن مي‌گويد و وسعت، سرعت و ارتباط شبکه‌اي جهان آينده را به تصوير مي‌کشد. «نظام فراگير کامپيوتري» از «همه با هم در يک فضا بودن» یا به تعبیر «همزیستی فراگیر» سخن مي‌گويد. در هم طنيدن واقعيت و مجاز و يکي شدن جهان مجازي و جهان واقعي را نقاشي مي‌کند. جهاني که مهمترين خصيصه انساني آن تقويت فرديت و رهيدن انسان از عصبيت‌ها و هنجارهاي جمعي قومي، نژادي، جنسيتي و حتي ديني فرض مي‌شود. فرد قطع نظر از سلطه ارزشي حاکم بر زمانه به جوهر حقيقت توجه مي‌کند. از اين منظر است که شنواترين نسل نسبت به حق نسل بشريت دوران مهدي پيش بيني شده است، نسل دوران آگهي، نسل به اوج رسيدن شعور انساني و نسلي که از قوي‌ترين حس ناستالزيک حقيقت برخوردار است. يعني نسلي که عطش حقيقت و غربت دور افتادن از راستي، صلح و سلامت او را به اوج «اشتياق حقيقت» متمايل نموده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


8 − دو =